دیوانه ها دنیا را تغییر می دهند :مختصری از زندگینامه ی استیو جابز
استیو جابز یک کارآفرین خلاق بوده و در شش صنعت مختلف انقلاب ایجاد کرده و آنها را به کمال رساندهاست:
رایانههای شخصی،فیلمهای انیمیشن، موسیقی، تلفن، تبلت و انتشارات دیجیتال تنها بخشی از دستاوردهای جابز در طول زندگی کوتاهش بوده اند.
جابز در ۳۲۳ ثبت اختراع شرکت اپل حضور داشتهاست. برخی از این پتنتها در زمینه ی رایانه رومیزی، آیپاد، لپتاپها، سیستم عامل مکینتاش، مانیتور و کیس و کیبورد و حتی پلکانهای شیشهای که در فروشگاههای اپل دیده میشوند، بودند.
در سال ۲۰۰۷، جابز بهوسیله مجله فورچون در یک لیست ۲۵نفره بهعنوان قدرتمندترین فرد معرفی شد و در مارس ۲۰۱۲، فورچون، جابز را بزرگترین کارآفرین این دوران نامید و او را آیندهبین، الهامبخش و بااستعداد توصیف کرد.
در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۱ در بوداپست، شرکت گرافیسافت، اولین مجسمهٔ برنزی استیو جابز را ارائه داد و او را یکی از بزرگترین شخصیتهای عصر مدرن معرفی کرد.
استیو جابز در ۲۴ فوریه سال ۱۹۵۵، در سانفرانسیسکو از مادری به نام جوئَن کارول شیبل که از تبار آلمانی-سوییسی بود و پدری سوری و مسلمان به نام عبدالفتاح جان جندلی که هردو دانشجو بودند، زاده شد. گاهی از جابز بهواسطه سوری بودن پدرش بهعنوان یک آمریکایی عرب یاد میشود. کارول و عبدالفتاح در آن زمان هنوز با هم ازدواج نکردهبودند. هنگامی که استیو به دنیا آمد جندلی و دوستش جوئن شیبل که هر دو ۲۳ ساله بودند نمیتوانستند فرزندشان را بزرگ کنند. جوئن که از یک خانواده مسیحی محافظهکار بود، نمیتوانست خانوادهاش را متقاعد کند که با یک عرب مسلمان ازدواج کند.
در نهایت استیو توسط پل رینهولد جابز و همسرش که یک ارمنی آمریکایی به نام کلارا هاگوپیان بود، به فرزندی پذیرفته شد. هنگامی که از «پدر و مادر خوانده» او سؤال شد، جابز با پافشاری پاسخ داد که «پل و کلارا جابز پدر و مادر من بودند».
او بعدها در زندگینامه خود اظهار داشته که «۱٬۰۰۰ درصد آنها پدر و مادر من بودند.»
جابز در جایی درباره پدر و مادرش (پل و کلارا) میگوید: «نکاتی در زندگی من وجود دارد که من واقعاً از آنها احساس شرمندگی میکنم. من خیلی مؤدب نبودم و احساسات آنها را جریحهدار میکردم… من نمیخواستم کسی بداند که پدر و مادری دارم. میخواستم مثل یتیمی باشم که در قطارها در حومه شهر ولگردی کردهبود و به هیچ جا نرسیدهبود، بیاصل و نسب، بدون پیوند و پیشینه»
دوران کودکی
هنگامی که استیو ۵ ساله بود، خانواده جابز از سانفرانسیسکو به مانتین ویو در کالیفرنیا نقل مکان کردند. مانتین ویو در دره سیلیکون قرار داشت. استیو فرزند دره بود و روح و انرژی دره سیلیکون بر اعماق وجود او تأثیر گذاشت. بعدها، پل و کلارا دختری به نام پتی را به فرزندخواندگی پذیرفتند. پل جابز که یک مکانیک ماهر کارخانه ساخت لیزر بود،مقدمات ابتدایی الکترونیک و طریقه کار با دستها را به پسرش آموزش داد. کلارا جابز یک حسابدار بود و به استیو خواندن را پیش از رفتن به مدرسه آموخت.جابز در سال ۱۹۹۵ در پاسخ به این سؤال که میخواهد چه چیزهایی را به فرزندانش منتقل کند، چنین گفت: «تنها میخواهم برای آنها به همان خوبی باشم که پدرم برای من بود و در تمام مدت زندگیام نیز به این مسئله فکر میکنم.»
دوران ابتدایی برای استیو خستهکننده بود. معلم کلاس چهارم در موفقیتهای بعدی او نقش زیادی داشت. او بود که استیو را
با تواناییهایش آشنا کرد، جابز بعدها از او بهعنوان یک قدیس یاد میکرد. وی باعث شد که استیو کلاس پنجم را بهصورت جهشی طی کند و دوره ابتدایی را یک سال زودتر به اتمام برساند. استیو همیشه در سخنرانیهای اچپی در پالو آلتو شرکت میکرد و بعدها به استخدام همانجا درآمد و بهعنوان کارمندان تابستانی همراه استیو وازنیک کار میکردند. در سال ۱۹۷۱ استیو وازنیک، تحت تأثیر مقالهای جعبه آبی را ساخت. جعبه آبی سیستمی بود که میتوانست با تکرار تنهایی، سیگنالها را در شبکه ایتیاندتی مسیردهی کند و این امکان را فراهم میکرد که به شکل رایگان تماس راه دور برقرار شود. وازنیک در مورد آن میگوید: «تا به حال مداری نساختهبودم که اینقدر به آن افتخار کنم. هنوز هم فکر میکنم که کارم معرکه بود.» استیو جابز هم ایده فروش آن را مطرح کرد. قیمت تمام شده ساخت هر جعبه آبی ۴۰ دلار بود و جابز تصمیم داشت که آن را ۱۵۰ دلار به فروش برساند. جابز میگوید حدود ۱۰۰ جعبه آبی ساختیم و تقریباً همه را فروختیم. بعدها جابز گفت: «من ۱۰۰ درصد از این مسئله مطمئنم که اگر آن جعبههای آبی نبود، اپلی هم وجود نداشت. من و وازنیک یادگرفتیم که چگونه با هم کار کنیم. ما اطمینان پیدا کردیم که میتوانیم مسایل فنی را حل کرده و واقعاً چیزی تولید کنیم.»
استیو در سال ۱۹۷۲، از «دبیرستان هومستد» در شهر کوپرتینو در کالیفرنیا فارغالتحصیل شد و در کالج رید در شهر پورتلند ایالت اورگن ثبت نام کرد، اما بعد از یک نیمسال تحصیلی انصراف داد. کالج رید، یک کالج هنرهای لیبرال است و پیدایش فردی چون استیو جابز حاکی از پراهمیت بودن این علوم است.
استیو پس از انصرافش، در بعضی از کلاسهای کالج از جمله خوشنویسی شرکت میکرد. این هنر در شغل آینده استیو تأثیر بهسزایی داشت. این هنر به استیو ایده سبک حروف چندگانه را بخشید، که در کامپیوتر مکینتاش دیده میشود.
جابز میگوید: «اگر در کالج وارد آن کلاس (خوشنویسی) نمیشدم، مکینتاش هرگز چندین طرح حروف یا فونتهای فاصلهدار مناسب را نداشت؛ و از آنجاکه ویندوز دقیقاً مکینتاش را کپی کردهاست، کامپیوتر هیچکسی این فونتها و طرحها را نداشت.»
استیو دوست نزدیکی به نام دانیل کوتکی در کالج رید داشت. جابز و دانیل هر دو به ذِن علاقه داشتند. دانیل از طبقه مرفه نیویورک بود و به مکتب بودا علاقه داشت. استیو بیشتر وقتش را با دانیل میگذراند. جابز هرگز به عرفانهای شرقی، به ویژه مذهب بودایی ذن به دید یک تفریح خیالی و زودگذر متعلق به دوران جوانی نگاه نکرد. او عمق این علاقهمندی را لمس کردهبود. ذن بر شخصیتش تأثیر گذاشته بود. کوتکی در مورد جابز میگفت: «استیو خود ذن بود. واقعاً میشدذن را در رویکرد مشتاقانهاش به زیباییشناسی غیرتجملی و تمرکز فوقالعادهاش دید.» به خصوص این که او تحت تأثیر شهودگراییِ مذاهب بودایی قرار گرفته بود، طوریکه بعدها گفت:
«کمکم پی بردم که درک و آگاهیِ بصری، مهمتر از تفکر انتزاعی و تحلیل منطقی است.»
استیو در سال ۱۹۷۴ به هند سفر کرد تا با نیم کارولی بابا (یک گوروی هندی)، از نزدیک دیدار کند او همراه دوستش دانیل در جستجوی روشنفکری معنوی بود. اما هنگامی که که به هند رسیدند متوجه شدند که او درگذشتهاست وی پس از یک سفر معنوی هفتماهه، با سری تراشیده و جامه سنتی هندی بر تن، به آمریکا بازگشت .در زمستان ۱۹۷۴، جابز شغلی بهعنوان یک تکنسین در شرکت آتاری که سازنده رایانه و دستگاه بازی رایانهای محبوب آن روزها یافت.
در سال ۱۹۷۶، وقتی جابز ۲۱ ساله و وازنیک ۲۵ ساله بود، شرکت رایانهای اپل را در پارکینگ خانواده جابز، بنیان گذاشتند.
استیو جابز یک گیاهخوار و بودایی بود. به گفته بیبیسی او یک دانشجوی هیپی مو بلند انصرافی از کالج بود که آرزوهایی بینهایت داشت. او به شکلی الهام شده کمالطلب بود و روحیه قلدرمآبانه داشت جابز برنامههای غذایی مختلفی مانند رژیم گیاهخواری یا میوهخواری را آزمایش کرد. در یکی از این برنامههای غذایی میوهخواری بود، که نام اپل (سیب) را برای شرکتش برگزید. به نظر او این نام «زنده، شوخ و آرامبخش» بود.
اولین رایانه شخصیای که جابز و وازنیک به بازار معرفی کردند اپل I نام داشت .در سال ۱۹۸۰، اپل فروش اولیه سهام خود را در بازار بورس ارائه کرد و به سهامی عام تبدیل شد. همزمان با رشد اپل، این شرکت جستجویی را برای یافتن مدیران مستعد که بتوانند آن را در مدیریت توسعه و گسترش، کمک کنند، آغاز کرد. در سال ۱۹۸۳، جابز با به چالشطلبیدن جان اسکالی که یکی از مدیران پپسی کولا بود، او را تطمیع کرد که بهعنوان مدیر عامل اپل کار کند. جابز به او گفته بود: «میخواهی که باقی زندگیات را به فروختن آب-شکر بگذرانی، یا میخواهی شانس این را داشته باشی که دنیا را عوض کنی؟»
در سال ۱۹۸۴، جابز یک عمارت با معماری مستعمراتی اسپانیایی را که ۱٬۶۰۰ متر مربع وسعت و ۱۴ اتاق خواب داشت خرید. این عمارت که به خانه جکلینگ شهرت داشت، به دست جورج واشینگتن اسمیت طراحی شدهبود و در وودساید، کالیفرنیا قرار داشت. جابز ده سال در این عمارت در حالت تقریباً بدون اثاث زندگی کرد.
در ۱۸ مارس ۱۹۹۱، جابز ۳۶ ساله با «لورن پاول»که ۲۷ سال سن داشت و در آن زمان دانشجوی رشته اِم بیاِی در دانشگاه استنفورد بود، ازدواج کرد. این زوج صاحب سه فرزند به نامهای ریدپاول، ارین سینا و ایو به ترتیب در سالهای ۱۹۹۵٬۱۹۹۱ و ۱۹۹۸ شدند.البته اولین دختر جابز لیزا نام دارد که حاصل یک ازدواج غیر رسمی است.
والتر ایزاکسون میگوید که جابز در سال ۲۰۰۴ با او تماس گرفت و از او خواست که زندگینامهاش را بنویسد. ایزاکسون در
ابتدا قبول نکرد و گفت: «یک یا دو دهه دیگر که بازنشست شدید این کار را انجام خواهمداد.» اما سرانجام پس از گفتگوهایی که با جابز و همسرش لورن داشت، این مسئولیت را پذیرفت. او میگوید: «این زندگینامه حاصل ۴۰ مصاحبه و گفتگو با جابز بود. این گفتگوها گاهی به شکل رسمی، گاهی با قدمزدن و گاهی نیز به صورت تلفنی بود. طی این دو سال او شدیداً با من صمیمی شد. در طول این مدت من با بیش از صد نفر از دوستان، خویشاوندان، رقبا و دشمنان او مصاحبه کردم.»
پس از مرگ استیو جابز، تصمیم گرفتهشد این کتاب زودتر از موعدش و در تاریخ ۲۴ اکتبر ۲۰۱۱ منتشر شود.
جابز به جان اسکالی، مدیرعامل پیشین شرکت اپل، در زمینه کوتاهی عمر گفته بود: «همه ما زمان و فرصت کوتاهی روی زمین داریم. برای همین ما فقط فرصت داریم که یکی دو کار را به انجام برسانیم. هیچکس نمیداند چه قدر زندگی میکند. من هم نمیدانم. اما احساس میکنم باید تا جوانی هست هرچه میتوانم این فکرها را به انجام برسانم.» او در سال ۲۰۰۵ در سخنان معروفش در دانشگاه استنفورد دیدگاههایش را درباره مرگ و زندگی و کوتاهی عمر به خوبی روشن کرد:
«همین که فکر میکنم به زودی میمیرم، مهمترین ابزاری است که کمکم میکند بهترین گزینهها را انتخاب کنم»
جابز از طرفداران گروه موسیقی راک بیتلز بود. او در مصاحبهای درباره بیتلز گفتهاست:
«مدل من در تجارت بیتلز است. آنها گروهی بودند که مانع انرژی منفی یکدیگر میشدند و یکدیگر را به تعادل میرساندند. عملکرد جمعی آنها بالاتر از جمع تک تک افراد گروه بود. کارهای بزرگ در کسب و کار، نه به واسطه توانمندیهای فردی،
بلکه با عملکرد تیمی به سرانجام میرسد.»
والتر ایزاکسون در مورد جابز میگوید که یادم میآید در یک بعد از ظهر آفتابی در باغچه خانهاش نشستهبودیم و او راجع به مرگ سخن میگفت. او راجع به تجربیاتش در مورد بودا و هند و چهل سال گذشته سخن میگفت. او میگفت: «اعتقادم به خدا پنجاه پنجاهاست. در بیشتر زندگیام، احساس میکردم باید حیاتی بیشتر از آنچه در مقابل چشمان ماست وجود داشتهباشد. من دوست دارم فکر کنم که بعد از مرگ چیزی باقی میماند. این عجیب است که همه تجربه و اندک خردمندی که کسب شده، از بین برود. واقعاً دلم میخواهد که بعد از مرگ چیزی باشد.» او مدتی ساکت ماند و سپس گفت:
«شاید مانند یک کلید روشن و خاموش. کلید را میزنی و رفتهای. شاید به خاطر همین است که دوست ندارم محصولات اپل کلید روشن و خاموش داشته باشند.»
جابز طی مصاحبهای که در سال ۱۹۸۵ انجام داد، در بخشی از پاسخ به این سؤال که “پول برای تو چه معنایی دارد؟”
پاسخ داد که «دوست ندارد بعد از مرگش حجم زیادی از اموال به فرزندانش برسد، چرا که باعث تباهی زندگی آنها میشود.»
استیو جابز در بخش سوم سخنرانیاش در دانشگاه استنفورد دربارهٔ مرگ گفت: «هیچکس دوست ندارد بمیرد.حتی کسانی
که دوست دارند به بهشت بروند، دوست ندارند بمیرند تا به بهشت برسند. با این حال مرگ مقصد نهایی همهٔ ماست که
کسی تاکنون نتوانسته از آن فرار کند.»
جابز برخی تواناییهایش نظیر عشق به سادگی را ناشی از آموزشهای ذن میدانست. او زیباییشناسی را با حذف عناصر اضافه ممکن میساخت. البته آموزشهای ذن باعث نشد که او به آرامش و وقار برسد. او اغلب اوقات مهربان نبود. بیشتر مردم، یک نوع متعادلکننده بین فکر و زبان خود دارند که احساسات تند آنها را تعدیل میکند، اما چنین چیزی در جابز وجود نداشت.
او تصمیم داشت به طرز شدیدی صادق باشد. او گفت: «لازمه کار من این است که وقتی چیزی بد است حقیقت را بگویم،
نه اینکه از آن چشمپوشی کنم.» به همین دلیل او دارای شخصیتی کاریزماتیک، الهامبخش و همچنین گاهی احمق بود.
جابز در پاسخ به این سؤال که «چرا گاهی اینقدر بدجنس هستی؟» پاسخ داد:
«این من هستم، و نمیتوان توقع داشت که کسی غیر از خودم باشم.»
استیو جابز پس از افتتاح آیتیونزاستور و مبارزه با دانلود غیرقانونی آهنگها گفت:
« از اولین روزهایی که در اپل بودم فهمیدم که زمانی به پیشرفت دست مییافتیم که ایدهای ذهنی را ایجاد میکردیم. اگر مردم نرمافزار ما را کپی میکردند یا میدزدیدند، ما از کار بیکار میشدیم. اگر از آن حفاظت نمیشد، برای ساختن نرمافزار
یا طراحی محصولات جدید انگیزهای نداشتیم. اگر حفاظت از بین برود، شرکتهای خلاق نیز از بین میروند یا هرگز شروع به
کار نمیکنند. اما دلیل سادهتری هم وجود دارد: دزدی کردن اشتباهاست. هم به مردم دیگر و هم به شخصیت خودتان آسیب میرساند.»
جابز در پاسخ به این سؤال که چرا برای اتومبیلش پلاک نمیگذارد؟ گفت: «چون بعضی اوقات مردم مرا دنبال میکنند و اگر پلاک داشتهباشم آنها میتوانند محل زندگیام را پیدا کنند. اما الان با وجود نقشههای گوگل این کار در حال منسوخ شدن است. پس در واقع حدس میزنم فقط به این دلیل است که نمیخواهم.» جابز به علت وجود حفرهای در قانون وسایل نقلیه در کالیفرنیا مجاز به استفاده از اتومبیل بدون پلاک بود. این قانون میگوید: «صاحب اتومبیل با یک برند جدید حداکثر به مدت ۶ ماه مجاز به استفاده از اتومبیل بدون پلاک میباشد.» جابز با یک شرکت اجاره اتومبیل قراری داشت که اتومبیل مرسدس نقرهای خود را هر ۶ ماه با یک نمونه مشابه تعویض میکرد. بدین ترتیب او مجاز به استفاده از اتومبیل بدون پلاک میشد.
مایک اسکات (اولین مدیرعامل اپل ۱۹۷۷ _ ۱۹۸۱) در مورد جابز میگوید: «او همیشه بداخلاق و دمدمیمزاج بود. رفتارش در آتاری باعث شد تا او را به شیفت شب منتقل کنند، اما چنین چیزی در اپل امکان نداشت.»
مایک مارکولا (مدیرعامل اپل) نیز در مورد جابز میگوید: «او به ویژه نسبت به برنامهنویسان جوان خشن بود. مسئلهٔ بهداشتیاش نیز مطرح بود. همچنان مخالف تمام شواهد بود و اعتقاد داشت که با توجه به رژیمهای غذایی گیاهیاش نیازی به دئودورانت یا دوش مرتب ندارد. باید مودبانه او را پشت در میگذاشتیم و به او میگفتیم که برود دوش بگیرد. ما مجبور بودیم در جلسات به پاهای کثیفش نگاه کنیم. او کارهایی میکرد که برای همکارانش آزاردهنده و چندشآور بود.»
در سال ۱۹۸۵ بین جابز و اسکالی کشمکش بهوجود آمد. جابز به اسکالی گفت: «تو برای اپل و هدایت آن مناسب نیستی.» اسکالی هم از مدیران خواست که بین او و جابز یکی را انتخاب کنند. آنها به اتفاق آرا اسکالی را انتخاب کردند. پس جابز از کارش در اپل برکنار شد.
پس از ترک اپل، جابز در سال ۱۹۸۵ با سرمایهٔ ۷ میلیون دلار شرکت رایانهای دیگری را با نام نکست بنیان گذاشت. جابز در
سال ۱۹۸۹ کامپیوتر قدرتمند نکست را ساخت. اگرچه شرکت قادر به فروش نکست در حجم بالا نشد اما این کامپیوتر دارای
یک ویژگی بارز بود. اولین مرورگر وب بر روی آن ساخته شد.
نرمافزار نکست کامپیوتر بهعنوان مبنای سیستمعامل مکینتاشهای امروزی و آیفون میباشد.
تیم برنرز لی مرورگر وب جهانگستر را بر روی نکست کامپیوتر اجرا کرد «Info.cern.ch» اولین آدرس وبگاه و وبسرور در جهان بود که بر روی نکست کامپیوتر در سرن اجرا شد. اولین آدرس صفحهٔ وب «http://info.cern.ch/hypertext/WWW/TheProject.html»
بود که در آن به توضیح در مورد پروژه «WWW» پرداخته شدهبود و بازدیدکنندگان از آن میتوانستند هایپرتکست و جزئیات فنی را برای ایجاد صفحات وبشان یاد بگیرند و حتی در مورد نحوه جستجو اطلاعاتشان در وب آشنا شوند.
دستمزد جابز در اپل
جابز از سال ۱۹۹۷ تا زمان مرگش با دستمزد یک دلار در سال در سمت مدیرعامل برای اپل کار میکرد و سالهای زیادی هیچ پاداشی هم به او تعلق نگرفت. این مسئله باعث شد نام او بهعنوان «کم حقوقترین مدیر ارشد عملیاتی» در کتاب رکوردهای جهانی گینس ثبت شود. البته در مواردی هم از زحمات او با هدایای ارزشمندی تقدیر شد. نظیر جت تجاری ۹۰ میلیون دلاری گلفاستریم و پرداخت مخارج سفر او؛ که این مبلغ در سال ۲۰۱۰ حدود ۲۴۸٬۰۰۰ دلار بود.
پیکسار و دیزنی
جابز در سال ۱۹۸۶ یک گروه گرافیکی که توسط جابز پیکسار نامیدهشد را از بخش گرافیک کامپیوتر لوکاس فیلم به قیمت ۱۰ میلیون دلار خرید که ۵ میلیون دلار آن را در شرکت سرمایهگذاری کرد. این شرکت در زمینهٔ پویانمایی رایانهای فعالیت میکند. این شرکت فیلمهای پویانمایی موفقی مانند داستان اسباببازی (۱۹۹۵)، زندگی یک حشره (۱۹۹۸)، (۱۹۹۹)، شرکت هیولاها (۲۰۰۱)، در جستجوی نمو (۲۰۰۳) و شگفتانگیزان (۲۰۰۴) را ساختهاست که همهٔ آنها برندهٔ جوایزی بودهاند.
در ۲۰ دسامبر ۱۹۹۶ شرکت اپل، شرکت نکست را به مبلغ ۴۲۹ میلیون دلار خرید. طی این معامله استیو جابز، مجدداً به اپل بازگشت. پس از خرید نکست توسط اپل و بازگشت جابز، تکنولوژی نکست، راهش را به سوی محصولات اپل باز کرد. این تکنولوژی بهعنوان مبنای توسعهٔ سیستمعامل مک اواس ده، فروشگاه اپل و فروشگاه آیتیونز به کار گرفتهشد. همچنین یکی از محصولاتی که جابز در ابتدای ورودش اقدام به توسعهٔ آن کرد، آیمک بود. یک حرکت تجاری که تأکید شرکت بر طراحی را نشان میداد.
در ژانویه ۲۰۰۶ شرکت والتدیزنی اعلام کرد که طی معاملهای به ارزش ۷٫۴ میلیارد دلار در حال خریدن پیکسار است. جابز، پس از بسته شدن این معامله به بزرگترین سهامدار والت دیزنی تبدیل شد و به عضویت هیئت مدیرهٔ والتدیزنی درآمد. بدین ترتیب سهام جابز با ۷ درصد، از سهام مایکل ایسنر مدیر عامل والتدیزنی با ۱٫۷ درصد و روی ایی دیزنی صاحب یک درصد سهام بود، بیشتر شد.
تبلیغات اپل
در سال ۱۹۹۷ جابز از سه بنگاه تبلیغاتی برای ارائهٔ ایدههای جدید تبلیغاتی، دعوت بهعمل آورد ، و شعارهای «متفاوت فکر کنید» «آنها نسل بشر را رو به جلو پیش میبرند » و «اپل تلفن را از نو اختراع کرد» خلق شدند.
متن کوتاه شده یکی از این تبلیغات بدین گونه است
« به افتخار دیوانهها، سرکشها و دردسرسازان. کسانی که دنیا را جور دیگری میبینند. ممکن است بعضیها آنها را دیوانه پندارند، ولی به چشم ما نابغهاند. چون دنیا را همانهایی تغییر میدهند که آنقدر دیوانهاند که فکر میکنند از پس این کار بر میآیند. »
پس از آن تبلیغ، جابز در مکورلد – آیورلد آن سال در سخنرانیاش گفت:
« اپل برای کسانی است که دید وسیعی دارند و فقط نوک انگشتانشان را نمیبینند و میخواهند از کامپیوتر استفاده کنند
تا به کمک آن دنیا را تغییر دهند. »
بیماری استیو جابز
مشکلات کلیوی جابز (سنگ کلیه) به شکل غیرمستقیم باعث کشف سرطانش شد. هنگامی که جابز در اکتبر ۲۰۰۳ به درخواست اورولوژیست یک اسکن کت از کلیههایش گرفت، معلوم شد که کلیههایش سالم است اما سایهای را بر روی لوزالمعدهاش نمایان میکرد. پس از بررسیها معلوم شد که او به سرطان مبتلا شدهاست. حتی یکی از پزشکان به او گفت
که چند ماه بیشتر زنده نمیماند. جابز نمیخواست برای برداشتن غدهٔ سرطانیاش جراحی شود، درحالی که این تنها راه حل پزشکی مورد قبول بود. او چند سال بعد با پشیمانی گفت: «واقعاً نمیخواستم بدنم را بشکافند، برای همین سعی کردم بفهمم که آیا راههای دیگری جواب میدهند یا نه؟» پاول میگوید: «یک چیز مهم این بود که او واقعاً آماده شکافتهشدن بدنش نبود. سخت است که کسی را وادار به این کار کنید.»
لجاجت و یکدندگیهای او بعد از تشخیص بیماریاش در اکتبر ۲۰۰۳، نُه ماه طول کشید. در ژوئیهٔ سال ۲۰۰۴، اسکن کت نشان داد که تومور رشد کردهاست و به احتمال زیاد پخش شدهاست. جابز در ۳۱ ژوئیهٔ سال ۲۰۰۴، در مرکز پزشکی دانشگاه استنفورد تحت عمل جراحی قرار گرفت.
جابز ۴۹ ساله در سال ۲۰۰۴ طی یک ایمیل که آن را از تخت بیمارستان ارسال کرد، به کارمندانش اعلام کرد: «من چند خبر شخصی دارم که نیاز دارم آنها را با شما در میان بگذارم و دوست دارم که آن را مستقیماً از خود من بشنوید. من به یک نوع خیلی نادر از سرطان لوزالمعده مبتلا شدهام که بهوسیلهٔ عمل جراحی قابل درمان است و نیاز به شیمیدرمانی و پرتودرمانی ندارد.» در نهایت در اوت ۲۰۰۴، پس از یک عمل جراحی موفقیتآمیز، تومور از بدن جابز خارج شد. طی دورهٔ غیبت جابز، تیم کوک عهدهدار مسئولیت او بود.
لاغر و نحیف بودن جابز در کنفرانس جهانی توسعهدهندگان اپل در اوت ۲۰۰۶ و ژوئن ۲۰۰۸ و عدم حضورش در مکورلد – آیورلد در سال ۲۰۰۹ حاکی از پیشرفت بیماری او بود.جابز در نهایت پس از پشت سر گذاشتن دوران سخت بیماری از هرگونه درمانی امتناع میکرد، سعی بسیار شد که جابز به درمان ادامه دهد او در یک نامه نوشت: «من معتقدم که هرکس باید تصمیم گیرنده نوع زندگی خودش باشد، بهتر است مثل یک مرد بمیرم.»
جابز تعادل هورمونیاش را از دست داده بود و این مسئله باعث شد سرطان او به کبدش نیز گسترش یابد. نگرانیهای ایجاد شده به علت کاهش وزن جابز سبب شد که قیمت سهام اپل از ۱۸۸ دلار در آغاز ژوئن ۲۰۰۸، به پایینتر از ۱۵۶ دلار در پایان ماه ژوئیه و ۹۷ دلار در ماه اکتبر برسد. در مارس ۲۰۰۹ مرد جوانی در یک تصادف رانندگی جانش را از دست داد و اعضای بدنش اهدا شد. جابز کبد آن مرد جوان را دریافت کرد. این پیوند موفقیتآمیز بود ولی چندان اطمینانبخش نبود. هنگام خروج کبد او توسط پزشکان، تومورهای پخششده در سراسر کبد به این معنا بود که احتمالاً در ناحیهٔ دیگری نیز منتشر شده بود. ظاهراً سرطان او بهسرعت رشد میکرد.
جابز در مدت درمانش ظاهراً شیمی درمانی و پرتودرمانی نشد.
طبق گفته دکتر رمزی امری (یک کارشناس سرطان لوزالمعده که در دانشکدۀ پزشکی هاروارد کار میکند) انتخاب درمانهای جایگزین نظیر رژیم غذایی خاص، توسط جابز سبب مرگ زودهنگام غیرمحتومش شد.
والتر ایزاکسون که چند هفته قبل از مرگ جابز در خانهاش با او ملاقات داشت، گفت: «جابز که درد زیادی داشت در یک اتاق خواب در طبقهٔ پایین خانه بود و برای بالارفتن از پلهها بسیار ضعیف شدهبود با این حال هنوز مثل گذشته تیزهوش و خوش مشرب بود.» جابز که خود را وقف اپل، شرکتی که خودش آن را ساخت کردهبود، در روز آخری که بهعنوان مدیرعامل در دفتر مرکزی اپل خدمت میکرد یک روز کامل کار کرد.شواهد نشان میدهد که جابز تا روز قبل از مرگش برای اپل کار میکرد و درگیر مسائل مربوط به محصول بعدی اپل بود. در استعفانامهای که جابز به هیئتمدیرهٔ اپل فرستاده، آمدهاست:
«من همواره به شما گفته بودم اگر روزی بیاید که نتوانم وظایف خود را بهعنوان مدیرعامل اپل ایفا کنم، شما نخستین کسانی خواهید بود که از این موضوع مطلع خواهید شد. متأسفانه چنین روزی فرارسیدهاست.»
استیو جابز در این نامه افزود:
«من معتقدم اپل خلاقترین و درخشانترین روزهای خود را پیش رو دارد.»
استیو جابز در تاریخ چهارشنبه ۵ اکتبر ۲۰۱۱ در سن ۵۶ سالگی درگذشت .گواهی فوت جابز نشان میدهد که او حوالی ساعت ۳ بعد از ظهر در خانهاش در پالو آلتو، کالیفرنیا، بر اثر ایست تنفسی ناشی از سرطان لوزالمعده درگذشت.
به باور پزشکهای متخصص، علت اصلی مرگ وی «امتناع» از عمل جراحی به موقع بودهاست.
جابز پس از برگزاری یک مراسم تدفین کوچک و خصوصی در تاریخ ۷ اکتبر،در یک قبرستان عمومی به نام «آلتا مسا مموریال پارک»در پالو آلتو به خاک سپرده شد.
واکنشها به مرگ وی
خانواده جابز پس از مرگ او طی بیانیهای چنین اعلام کرد:
استیو در آرامش از دنیا رفت.
مرگ او توسط وبگاه اپل در یک اطلاعیه اعلام شد:
ما عمیقاً غمگین هستیم که اعلام کنیم استیو جابز امروز درگذشت. استعداد، علاقه و انرژی استیو منبع نوآوریهای بیشماری بود که زندگی همه ما را بهبود و غنا بخشید. جهان به خاطر وجود استیو به مراتب بهتر شد. بزرگترین عشق وی، همسرش لورن و خانوادهاش بودند.
پس از مرگ جابز، صفحهٔ اول وبگاه اپل به عکسی سیاه و سفید از وی اختصاص یافت و آدرس ایمیلی نمایش داده شدهبود که عموم مردم بتوانند خاطرات و پیامهای تسلیتشان را به اشتراک بگذارند.
اندکی پس از اعلام مرگ جابز، شبکههای ایبیسی، سیبیاس و انبیسی این خبر را پوشش دادند و افراد مشهوری چون باراک اوباما،دیوید کامرون،مایکل بلومبرگ،بیل گیتس، استیو وازنیک، اریک اشمیت، لری پیج،سرگئی برین،تیم کوک، و… برای درگذشت او بیانیه دادند.
کتابها
استیو جابز: زندگینامهٔ مجاز استیو جابز، نوشتهشده توسط والتر ایزاکسون در سال ۲۰۱۱
اسطوره استیو جابز: زندگینامهٔ غیرمجاز استیو جابز، نوشتهشده توسط جفری یانگ و ویلیام سیمون در سال ۱۹۹۶
بازگشت مجدد استیو جابز: زندگینامهٔ غیرمجاز استیو جابز، نوشتهشده توسط آلن دویچمن در سال ۲۰۰۱
فیلمها
جابز: فیلمی با موضوع زندگی استیو جابز در سال ۲۰۱۳
غارتگران دره سیلیکون: فیلمی با موضوع ساخت اولین کامپیوتر شخصی در سال ۱۹۹۹
استیو جابز: فیلمی به کارگردانی دنی بویل و با بازی مایکل فاسبندر در سال ۲۰۱۵
اولین دیدگاه را ثبت کنید